- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
عید غدیر خم و مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
بـاز هـم آئـیـنـههـا عــیــدِ ولایـت آمـده شیـعـیانِ مـرتضی! وقـتِ ضیافت آمده خنده را از لب نیاندازید عیدِ واقعیست سیـنه چـاکانِ عـلی هـنگـامِ بیعـت آمده کینه معنایی ندارد پس محبّت پیشه کن صد بـشارت لحـظـۀ عـقـدِ اخـوّت آمده در غدیر خم نمایان شد همه اکمالِ دین کیست این مولا؟ که آقای دو عالم میشود هر که خصمش شد نصیبِ او جهنّم میشود در غـدیر خم به جوش آمد عنایاتِ خدا هیچ میدانی که بیمهرِ علی دین باطل است با ولای مرتضی هر عیب و نقصی کامل است در غدیر خم شریعت شد ولای مرتضی ما عـلی گویانِ عـالم را خـدا کرده جدا ایزدِ یکـتا به دستِ مصطـفی کرده جدا این کلامِ نغز میدانی ز ختم الانبیاست
: امتیاز
|
عید غدیر خم و مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
خدا میخواست بنویسد که بسمالله یعنی چه! صراط المستقیمش چیست آیا؟ راه یعنی چه؟ بفهماند به مهر و ماه اصلا ماه یعنی چه! به شاهان جهان گوید مراد از شاه یعنی چه؟ خدا از خود نوشت و در دلش منظور دیگر بود خدا میخواست در خلقت علی نقش آفرین باشد علی یک نسخه از ذات خودش روی زمین باشد از اول تا همان آخر همین را گفت پیغمبر خدا با خلق حیدر جلوۀ خود را نشان داده پس از آن یاعلی گفته به آدم روح و جان داده به آدم گفت برخیزد ز جایش یاعلی گوید عـلی را حاکم ملـک سلیمانی خود کرده دلش را مخزن اسرار پنهانی خود کرده هر آنکس که نجف رفتهاست مهمان خداوند است عـلی دروازۀ عـلم نـبـی، دروازۀ قـرآن عـلی راز هـمان اعجـاز بیانـدازۀ قرآن من از نهجالبلاغه شرح قرآن را درآوردم علی معمار این جان و علی معیار ایمان و علی سالار انسان و علی سردار میدان و همه اینها علی هست و علی تنها همینها نیست خـدا از اول ایـجـاد تـا حـالا عـلی گـفـته فقط در وصف حیدر “لا فتی الا علی” گفته دریغا! دشمنانش مرتضی را درک میکردند اگر حیدر به یک سو رفت و عالم سوی دیگر رفت نجات از آنِ آن فردی است که دنبال حیدر رفت صراط المستقیم است و به جز حیدر صراطی نیست برای پیکر ایمان، امیرالمومنین سر بود تماشای جـمالش از عـبادات پیـمـبر بود نبود از عشق تعریفی، علی معشوق زهرا بود کسی که بیعلی باشد قیامت کور خواهد بود رفیق مرتضی در غصه هم مسرور خواهد بود جهنم چیست غیر از اینکه از حیدر جدا باشم؟ گدای مرتضی مُلک دو عالم را نمیخواهد اسیر عشق حیدر غیر ازین غم را نمیخواهد مگو یوسف که بعد از این زلیخا را نمیخواهی برای ماتـمی جز مـاتـم مـولا نمیسوزم مرا آتش بزن جانا که جز اینجا نمیسوزم دلی که پر شد از عشق علی آتش نمیگیرد
: امتیاز
|
عید غدیر خم و مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
خیالش باز، شعری بر لبم بیاختیار آورد که اوصاف علی طبع مرا اینگونه بار آورد کلاف شعر دارم، سالها کارم غزل بافیست دراین بازار آشفته، علی تحسین کند کافیست نوشتم شاعرش هستم، عجب وهم و خیالاتی نوشتم بیعلی هیچم، چه توضیح اضافاتی نوشتم شمس؛ دیدم گنبدش زیباتر از آن است نوشتم کعبه و دیدم نجف بالاتر از آن است به قرآن سر زدم دیدم علی گویا تر از آن است نوشتم عرش؛ دیدم مرتضی اعلیتر از آن است شبیه جبرئیل از درک این اوصاف درماندم صد و ده بار امشب قل هوالله احد خواندم من از شوقش زمین خوردم، ولی مولا بلندم کرد همیشه یاعلی گفتم، علی از جا بلندم کرد سَر و سِرّ مرا با او، کسی جز او نمیداند علی نادیده میبیند،علی ننوشته میخواند چه بهتر ازهمین اول بگویم حرف آخر را کسی از ابتدا تا انتهـا نشناخت حـیدر را کسی نشناخت حیدر را به غیر از مصطفی وقتی گره زد دست خود را سخت در دست خدا وقتی به چشم حاجیان شور تماشا میرسید آنروز کنار برکهای دریا به دریا میرسید آنروز نگاه نافذ احمد، زمین را در تصرف داشت زمان هم از نبی انگار دستور توقف داشت نفسها حبس شد، در سینهها خوف و رجا افتاد بدون همهـمه زنگ شترها از صدا افتاد زمینِ گرمِ صحرا از پریشانی سراسر بود همه باخویش میگفتند آیا حج آخر بود؟! نبی فرمود بسم الله، ای ارض و سما بشنو! گواهی باش ای تاریخ! پـیغـام مرا بشـنو دوباره صحبت از اسرار خلقت میکنم آری ولی این مرتـبه اتمام حجّـت میکنم آری تفاوت در میان حق و باطل چیست، معلوم است؟ بدون این خبر اسلام کامل نیست، مفهوم است؟ نمانَد زحمت پیغمبران بیهوده، ای مردم! نه اینکه حرف من باشد خدا فرموده، ای مردم! نبی همدوش مولا آسمانها را هوایی کرد خدا از شاهکار آفـرینـش رو نمایی کرد نبی فـریاد زد، بر عـالـم و آدم مسـلم شد عـلیّ بن ابیطـالـب، ولیالله اعـظـم شـد برای خاتم پیغمبران جز او نگینی نیست شهادت میدهم جز او امیرالمومنینی نیست شکاف کعبه آیا ماند در نزد شما مغفول؟ طواف مرتضی کردید آری (حَجُّکم مقبول) الهی گُر نگـیرد آتش خامـوشِ بعضیها الهی که بسوزد پنـبۀ در گوش بعضیها پیمبر گفت آری انتظار آمد به سر دیگر ازین دنیای فـانی بـستهام بار سفـر دیگر وصیت میکنم هرکس که من مولای او هستم بداند این علی هارون و من موسای او هستم که عقبی بیعلی فانی و دنیا باعلی باقی غدیر خم به جوش آمد؛ الا یا ایها الساقی! امام المتقین، عین الیقین، حبل المتین، حیدر عَماد الآصفین، شمس المبین، یعسوب دین، حیدر علی غایب، علی حاضر، هُوالاوّل هُوَالآخِر علی پنهان، علی پیدا، هُوَالباطن هُوَالظاهر (اَشدّاء علی الکـفار) قَـتّال العرب؛ یعنی جهان از شوکتش فریاد زد: یاللعجب، یعنی خـدا وقت تماشـایش، دلِ بیطاقـتی دارد خوشا قنبر برای خود چه اعلی حضرتی دارد پناه آهِ مظلومان کجا فکر خلافت داشت؟ علی بیتاج و مسند نیز بر دلها حکومت داشت برایش فتح خیبر مثل تفریحی در اوقات است دلِ مسکین به دست آوردنش فتح الفتوحات است میان جنگ هم شمشیر او چون تیغ جراحیست اگر خون ریخت، درمان کرد، اعجازش یداللهیست ریاضت دیده هم از خاک با جادوگری، زر ساخت هنر او داشت که از خاک پای خود ابوذر ساخت عوالم را ببین، آتش علی دریا علی گفته که حتی دشمنش در وصف او (لولا علی) گفته علی هرگز نمیبندد به روی هیچ کس در را کسی از ابتـدا تا انتها نشناخت حـیدر را
: امتیاز
|
عید غدیر خم و مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
در کویری که به دریای کرم نزدیک است عاشقت هستم و قلبم به حرم نزدیک است در مـقـامـت دهـنـم بـسـته بـمـانـد بـهـتر نخـلها اشک تو را زیر نظـر داشتهاند رودهـا از جَـرَیـان تـو خـبـر داشـتـهانـد ابرها با کـرمت مـایـۀ رحـمـت شـدهانـد شمّهای هست ز اوصاف تو حیدر بودن لافـتـایـی شـدن و سـاقـی کــوثــر بـودن نـفـسـت عـطـر نـفـسهـای مـحـمـد دارد نیست بودیم ولی در حرمت هست شدیم متـفـرّق شـده بـودیم که یـکدست شـدیم عطر «اَتمَمتُ عَلیکُم» همه جا را پر کرد اولین مرحلۀ عشق، پـریشان شدن است اجر همراهی تو بوذر و سلمان شدن است در شـب قـدر بـه آوای جـلـی مـیگـویـد
: امتیاز
|
عید غدیر خم و مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
ای که جانم فـدای این جـانـان عـیـد مبعـث غـدیر را قـربـان هـمۀ حرف در هـمین آیـهست و نـبـی بـیـمـه کـرد ایـمـان را روی دسـتش گـرفت قـرآن را در دلش شـور و التهـاب افتاد به لب مرتضی چه لبخندیست حیدر و مصطفی چه پیوندیست دو دلاور دو دلــبــر دلــبــنــد حرفی از بخـشـش کـثـیر نبود بـهـر اسـلام یک امـیـر نـبـود گر نبی خـاتـم النـبـیـیـن اسـت علوی زادهام سرودم علیست رشته رشته به تار و پودم علیست مـثـل زهــرا شـده تـرانـۀ لـب زیـنـبـش ربـناست جان زینب جانِ جانـان ماست جان زینب میپـرم با دلم به عـشـق عـلی بـانـوی اعــظـم جـلـیــلـه مـدد حـضـرت مـریـم قـبـیـلـه مـدد صبر تو ذوالفـقـار برّان است چون دراز است پیش تو دستم چـشـم بر لطف دیگران بسـتم نام تـو ذکـر ربـنـای من است تو بهاری خـزان نخـواهی شد بـحـر آبی و دهـر مـاهـی شـد در کـنارت سـکـیـنه را داری
: امتیاز
|
عید غدیر خم و مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
دل از همان زمان هوایی و اسیر عشق شد که قبل خلق دلبران علی امیر عشق شد حقیر میشود هر آنکسی که نیست با علی امیر شد کسی که پیش او حقیر عشق شد اسیـر عـشق او که بـنـده هـوی نمیشود بنده نشد هوائـیـش مگر اسـیر عشق شد فرشتگان قـرب حق از او مدد گرفتهاند چرا که جبرئیل هم دخیل پـیر عشق شد برای پـیـرو صـراط مـسـتـقـیـم تـا خـدا بزرگراه کربلا- نجـف مسـیر عـشق شد نوشـته روی لـوح سـیـنه تـمام شـیعـیان غدیر روز پُر غرور بینظـیر عشق شد شراب می چکد ز دفترم که امشب از شعف شده است نعره قلم علی علی نجف نجف شـدنـد بــنـده کـرامــتـش تــمـام جـودهـا رکـوع کـردهاند در بـرابـرش عـمـودها قیام کـرده کـعـبه پـای قـامـت قـیـامتـش که حُـب اوست عـلـت قـبـولی سجـودها وجود اوست روح دین، بگو به منکر علی قبول نیست سجده و رکـوع بی وجودها مگر به لطف مرتضی شویم عاقبت بخیر وگرنه شد ضرر بـدون او تـمام سـودها همانکه چـارچـوب دین بـنا شده بـنام او همانکه بغض و حُب اوست معنی حدودها علیست ناخـدای کـشـتی نجـات تا خـدا علیست بـدر حـق نمای لـیـلةالـمـبیتها شدند عرشیان و فرشیان خراب بادهاش جهان بنا شده فـقـط به پـاس خانوادهاش نمی شود نصیب هرکسی صراط مرتضی فقط حلال زاده میرسد به پای جادهاش هزار سال رفته از شب عروج، همچنان به گوش عرش میرسد صدای فوق العادهاش اگرچه یکه تاز شده به تخت شاهی جهان ندیده بر تنش کسی به جز لباس سادهاش نگاه ذوالفقار او بس است اینکه جان دهند سپـاهِ در مـقـابـل از سـواره و پـیـادهاش همانکه طفل او به یک نگاه مرده زنده کرد مسیح هـم نـفـس نـمیکـشـید بیارادهاش نشسته در جوار حق کسی که باعلی نشست هر آنکه گشت بنده علی شده خداپرست قسم به بغض بیسپر، قسم به آه ذوالفقار که بوده دین همیشه زیر دِین شاه ذوالفقار به غیر ثروت خدیجه زنده مانده دین حق به گـفـته نبی همـیشه در پـنـاه ذوالفـقـار کسی که عدل میچکد از آستین جبر او کشانده یک سپاه را به دادگـاه ذوالـفـقار سپاه ظلمتی که کرده است بین دست شمس میان ظهـر رؤیت هـلال مـاه ذوالـفـقـار هر آنکه شک کند فقط کمی به حق مرتضی به کفر محض میرسد ز دیدگاه ذوالفقار قسم بحق بهشت هم به این شعف نمیشود هیچ کجا برای من مثـل نجـف نمیشود
: امتیاز
|
عید سعید غدیر خم و مدح حضرت علی علیهالسلام
غـمها که به سر آمد آغـاز ظـفـرها شد الوعـده وفا! روز دندان به جگرها شد چشمان پیـمبر هم معـطـوف گذرها شد حـجّـاج رسـیـدنـد و پـایـان سفـرها شد وا کرده بـغـل برکه بر روی مسافـرها گـویا که خـدا داده سـوغـات به زائرها انقدر جهـاز آمد کوهی شد و بالا رفت چشمان همه سویش من باب تماشا رفت احـمد به فـراز آن هم شانه مـولا رفت موسی سوی طور آمد بر عرش مسیحا رفت مـوقـوفۀ حـیـدر بود هر خط بـیـانـاتش یک جمله به توصیفش یک جمله به اثباتش میگفت که ای مردم فرمانده لشگر کیست هرچند پیمبر نیست هارون پیمبر کیست سرمایه اسلام و از اهل جهان سر کیست شمشـیر رسول الله کرار دلاور کیست انگـشـتر ایـمان را همواره نگـین بوده بر شانه من رفـته مـعـراج نشـین بوده یا رب به علی بوده یک عمر دعای من هروقت زمین خوردم بوده ست عصای من جانم به علی بند است جان داده برای من بیواهمه در بـسـتر خوابـیده بجای من وقتی به رکوع آمد طعنه به سلیمان زد خیبر جلویش پا شد وقتی که به میدان زد مغرور نبود اصلا هرچند شجاعت داشت از زندگی اش دل کند با مرگ رفاقت داشت با نان جوین خوش بود از بس که قناعت داشت حرفی نزد از مردم هرچند شکایت داشت بایـد به دل مـؤمن عـشـقی ازلـی بـاشد بر هر که امامـم من مأمـومِ عـلی باشد من میروم ای امت زیر نظرش باشید تنها نشود یک وقـت مثل سپـرش باشد روزی نرسد داغی روی جگرش باشید با آتش و با هیزم در پشت درش باشید روزی نـرسد باشـد در بین شـما تـنهـا در پیش نگـاه او سـیـلی بخـورد زهـرا کاری نکـنید از درد شـبها بـشود بیدار از درد کبودیها از زخم نوک مسمار زینب ببرد ارث از این سوختن و آزار یثـرب برسد تا شام کـوچه برسد بازار یک سر بروی نیزه یک خواهر جان بر لب وای از اثر شـلاق وای از کـمر زینب
: امتیاز
|
عید سعید غدیر خم و مدح حضرت علی علیهالسلام
ما نـور دل از مركز خـورشید گرفتیم با مـهـر عـلـی جـلـوۀ تـوحـید گرفـتـیم عـطر عـلـوی زین گـل امـیـد گرفـتـیم با خـاطـرۀ عـیـد عـلـی عـیـد گـرفـتـیم از خّم غدیرش همه دم سرخوش و مستیم ما خـاك نـشـین ره او بـوده و هـسـتـیم تنها نه دلم زمزمه پـرداز غـدیـر است مرغان سحر را به لب آواز غدیر است عیسای نبی مات ز اعجاز غدیر است موسی همه جا حیرتش از راز غدیر است در وادی مـوعـود و در آن آیـنــۀ راز بـا حـكـم خـدا داد نـبـی بـر هـمـه آواز این نور خدائی كه مرا مهر منیر است سرچشمۀ جوشندهای از خیركثیر است محـبـوب ترین خلـق خداوند قـدیر است تنها همه جا اوست كه بر خلق امیر است ایـن است عـلـی آیـنـۀ قـدر و جـلالـت كردم به همه خـلـق من ابـلاغ رسالت ای مـردم آگـاه عـلـی رهـبر دین است مـولا به شما مـردم اسلام هـمین است برمكتب ایمان و شرف یار و معین است مهرش همه جا بهرشما حبل متین است هركس كه بود یار علی یار رسول است با مهر علی طاعت مخلوق قبول است این آیـنـه، تـوحـیـد نـشان است بـدانـید گـنـجـیـنۀ ایـمـان و امـان است بدانـیـد افـضل ز هـمه خلق جهـان است بدانید او گـلـشن سـرسـبز جـنـان است بدانید هركس كه جدا شد ز علی اهل جهیم است آگاه از این حرف خـداوند عـلـیم است اســلام جــز او قـافـلـه ســالار نــدارد دین غـیـرعـلی یـار و مـددكـار نـدارد هر كـس به ولای عـلـی اقـرار نـدارد بـا گـلـشن فـردوس سـر و كـار نـدارد سرچشمۀ عشق و شرف و نور غدیر است بیبهره ز مهرش به صف حشر فقیر است آن روز دل از زمزمه خاموش نمیشد غم با دل پُر شـوق هم آغـوش نمیشد امروز دل خلـق پـرُ از جـوش نمیشد گر خـاطـرۀ عـشـق فـرامـوش نمیشد افـسـوس كه پیـمانۀ پـیـمان بشكـسـتـند با غـصب خلافت به خلافت بنـشـستند با آنكه علی جان نبی و دم هستی است با آنـكـه دلش آیـنـۀ محـرم هستی است با آنكه شب و روز علی درغم هستی است مظلوم ترین رهبر این عالم هستی است گـفـتـند اگرچه به همه خلـق امیر است آغـاز غـریـبی عـلی روز غـدیـر است بنویس«وفائی»كه علی چشمۀ نوراست انـوار ولایش شجـر وادی طـور است او مظـهر الطاف خـداوند غـفـور است در حشر مرا مهر علی برگ عبور است جز او به صف حشر مرا هم نفسی نیست غیر از علی و آل علی دادرسی نیست
: امتیاز
|
عید سعید غدیر خم و مدح حضرت علی علیهالسلام
اگـر چه رتـبـۀ او در غـدیـر معـنا شد ولی حـقـیـقـتِ این مـرد دیـر معنا شد قـسـم به معنیِ آیـاتِ "هَـلْ أَتى" با او هـمـیشه حـقِ یـتـیـم و اسـیـر معنا شد همین که دستِ علی در غدیر بالا رفت برای بـارِ نـخـسـتین "امیـر" معنا شد کسی مطابقِ هارون برای موسی بود برای حـضرتِ طـه وزیـر مـعـنـا شد کسی که وقتِ رکـوعِ نـماز میبخـشد فـقـط به دستِ علی دستگـیر معنا شد همان علی که ابرمردِ فتحِ خـیـبر بود همان که وقت نبردش "دلیر" معنا شد کتابِ فـضلِ عـلی قـرنها نوشته شده ولی حـقـیـقتِ این مـرد دیـر معـنا شد
: امتیاز
|
عید سعید غدیر خم و مدح حضرت علی علیهالسلام
اذکار تـسـبـیـح مـناجاتـم طرب داشت محراب گـویا نیت عرض ادب داشت شام سقـیفه مُرده و صبح غـدیـر است یکـتـا خـدا، یکـتـا عـلی، یکـتـا پیـمبر تکـلـیف را روشن نـمود آنجا پـیـمـبر اتـمـام حجّـت کرد با گمراه و بدخـواه از دشمنانش پست و بیبنـیادتر نیست از بـنـدۀ حـیـدر کـسـی آزادتـر نـیست اسـم علی حک شد به گردنـبـند زهرا بیبیست شخص فاطمه آقاست حیدر مـادر بـتـول و حضرت باباست حیدر هرکس که مهر حـیدر و زهـرا ندارد در خشکسال حسرتم باران دلم خواست من بیسر وسامانم و سامان دلم خواست شکرت همینکه سایهات را کم نکردی عالی نجف، اعلا نجف، والا نجف بود یکتا نجف، زیبا نجف، رویا نجف بود اذن پــیـاده رفـتــنـم را مـرتـضـی داد هر چند ما از سـیـنـه چاکـان شـمائـیم عـبد نجـف هسـتیم و لنگ کـربـلائـیـم آهـسـتـه آهـسـتـه بـنـی هـاشـم مـیآیـد بر روی لبها خنده هست و نیست ناله دارد به دور نـاقـههـا از نــور، هـالـه این کـاروانیهـا چـقـدر اطـفـال دارند آغوش گرم مادری با شیـر خوارهست تنـظـیـم لالائـیـش هم با گـاهـوارهست هم کاروان، خورشید و هم مهتاب دارد اینـجـا نـخـنـدیـدنـد بر چـشـم تـری هم اینجا نبـردنـد از کسی انگـشـتـری هم امـسـال شـاید یک مسـلـمـان آب آورد
: امتیاز
|
عید سعید غدیر خم و مدح حضرت علی علیهالسلام
دل سپردیم به عشقش، چه اسیریم اسیر طیّب الله به این حـضرتِ دلـدارِ دلـیر «درِ» علم است و در از قلعۀ خیبر کنده پسرِ مرحب از این واقعه شد یک شبه پیر مینشستند دو زانو؛ پُرِ از شرمِ حضور مالکِ اشتر و مقداد، سر افکنده به زیر چشم در چشم شدن کارِ فقط فاطمه بود چونکه سخت است گذر کردن از این راه و مسیر هم هم آغوشِ یتیمان شد و هم در میدان همه گـفـتـند کسی آمـده با هـیبتِ شـیر ذوالفقارش شده یک لشکر و دستانِ خدا غضبُ الله نوشتهست به روی شمشیر علوی مذهـبمان کرده خدا روزِ الَست گفته این است برای همگان نِعمَ الامیر رفت تا هجده ذیالحجّه به پیغمبر گفت: جز علی هیچکسی را به خلافت نپذیر سندِ مـحـکـم آن آیۀ «ألـیـوم لکُم ...» منکرش را بنـشان و بگـو آرام بگـیر مُهر تأیـیدِ نـماز است فـقـط حبّ عـلی نام او اصلِ اذان است و رکوع و تکبیر از خوشِ حادثه بر ساحـت پیـشانیِ ما نام او حک شده! زیباست عجب این تقدیر نسل در نسل، یقـیناً به عـلی مُنـتَـسبیم شـجره نـامـۀ ما را بنـویـسـید غـدیـر!
: امتیاز
|
عید سعید غدیر خم و مدح حضرت علی علیهالسلام
ای آسـمان مُـبـلِّـغ عـشـق و کمال تو وِرد لب ملائکه خُـلـق و خـصال تو یا قـاهـِر العَـدُوِّ… وَ یا وٰالِـیَ الـوَلی شد مَظْهـَرُ العـجـائِب عـالَم خـیال تو بـُــردنــد انــبــیــاءِ الـهــی و اولــیــا حسرت به سجدههای تو و شور و حال تو شـرح قَـدَر به معـرکـههـا اقـتـدار تو شـأن نُــزول عـدلِ خـدا اعـتـدال تـو عینُ الیقین و حِصْنِ حَصین، فاتح المبین رویای اهل جنـةُ الاعـلیٰ وصـال تو پروانه هم در آتش عشق تو شعله خواست مـعـنا کـنـیـد واژۀ نِـعْـمَ الـنّـصیـر را نـوکـر شـدم خـدا بـشـنـاسـم امیـر را شکر خـدا که حُـبّ وصیّ نبی، علی بد مست میکند به خدا این حـقیر را دست خدایی و صفت دسـتگـیریات دارد هـوای طـفـل یـتـیم و فـقـیـر را اربـابـی و غـلام خـود آزاد میکـنـی جـان حسـن رها نکـنی این اسـیر را با دسـت خود پـیـالـۀ آبی درست کن تـا مَـزْمَـزَه کـنـیـم کـمی الـغـدیـر را عـلّامه هم غلام غـلامان حیدر است با هـر قـیـام تو شـده بـرپـا قـیـامـتـی در هر رکـوع تو شده دیـده کـرامتی تکـبیر تو بزرگی رب را نـشان دهد رفتی به سجده گفت خدا چه سعادتی وَالله در تـشـَـهُّــدِ بـی اَشـهــدِ عــلــی پـیـدا نـکـرده عـرش الـهـی دیـانـتـی بعد از سلام های نمازی که خواندهام گفتم هزار شـکـر که هـسـتم ولایـتی افـتــادم و بـلـنـد شـدم یـا عـلـی مــدد افـتـادنـَم بـرای مـن آورده نـعــمـتـی این اوج غربت است، منم یاور علی فـرمـانـدهـی کـُلِّ قـــُوا شـاه لافــتـیٰ شمشیر و شیر حضرت حق کیست؟!مرتضی یار و وصی حضرت ختم رسل علیست سـردار بدر و خیبر عـلمـدارِ ماسـوا حرف علیست قول نبی وَحی کردگار حیدر قَسیم نار و جنان است در جزا یا مرتضی تپـشْ تپـشِ قـلـب فـاطمه ذکـر لـب کـریـم حـرم شــور نـیـنـوا شاهـنـشَه غـدیر حسـابم کـنـد اگر… دل میشود مُـحـرّمـی و نـذر کـربلا سـیـنه زن حسـین توأم شاه لـو کـَشَف
: امتیاز
|
رباعی های عید سعید غدیر خم و مدح حضرت علی علیهالسلام
جبریل مکرر این صـلا را سـر داد بـلّـغ، بـلّـغ… نـدا بـه پـیـغـمـبـر داد ********************** چون صبح الست، عهد دیرینه گرفت قـرآن مجـسـم، به روی سـینه گرفت ********************** آن روز که خم، به دست دو دریا رفت فـردوس به خاکبوسی صحرا رفت ********************** خـورشـید طلـوع کرده از لـبخـندش نور است و هزار رشته در پیوندش ********************** در آیـنه مهـر و مه، شـکـوفایی کرد دسـتـان عـلـی، بـلــنـد بــالایـی کـرد ********************** بتخانۀ شرک را شکستی ای دست بر خـندق جهـل، راه بستی ای دست ********************** «والـعـصر» که آیه آیۀ آن به عـلی میخورد قسم، به دین به قرآن به علی ********************** در ســجــدۀ شـکـر آفــتــاب افــتـاده جـــای قـــدم ابـــوتـــراب افـــتـــاده ********************** سرچـشمۀ روشن حیات است غـدیر عـطر ملکـوت صلوات است غـدیر
: امتیاز
|
عید سعید غدیر خم و مدح حضرت علی علیهالسلام
عهدی شکسته شد غم آن ماجرا که هست مَن کنتُ را غدیر نخواندی، منا که هست بعد ازخدا بزرگ همه ماسوا که هست ناد عـلی بـخـوان و بگو یکـصدا عـلی فـریـاد کن به مـأذنـه، حـیّ عـلی عـلی یک یا علیاست فاصله از عشق تا علی یوسف! چه غم زمکر زنان، باش با علی هم مبـتـدای عـاشـقی ماست هـم خـبـر در کـوچهاش یـتـیـم و اسـیرند رهگذر گفتی عـلی خـداست نه آئـیـنۀ خـداست پس هرچه از بزرگی او دم زنم رواست نقّاش، حیدر است که عالم منقّش است مهرش حلول کرد به جان و دلم نشست تاریخ را سپـرد به ما، رفت مصـطفی قرآن ورق ورق شد و عترت جدا جدا زهرا نفس کشید که جان داشت از علی فـریاد اگر کـشیـد زبان داشت از علی
: امتیاز
|
عید سعید غدیر خم و مدح حضرت علی علیهالسلام
عـلی بر ماسِـوا، نِـعـمَ الاَمیـر است که ذکرش؛ منـبعِ خـیـرِ کـثـیر است به جِد…هـر دانۀ تـسـبـیـحم امـشب به ذکرِ یا عـلی؛ نِعـمَ الـنَصیر است نـگـاه کـعـبه امشـب غـرق حـیـرت دعـا امشب چه ناب و دلپـذیر است چـو باشـد ذکـر او خَـیـرُ العـبـادات سـعـادت، با عـلی معـنا پـذیـر است امــیــر و قــافــلــهسـالار هــسـتــی به غـایت پادشـاهی بس دلـیـر است نـگــاه قــدســتـیــانِ عــرشِ اعـــلا برابر با نگاهـش سـر به زیر است هــزاران کـهــکـشـان راه شـیــری بـه دامِ زلـف مـوّاجـش اسـیـر است خــدا نَــبْــوَد، ولـی ذاتــاً وجــودش شبـیه حضرت حـق بی نظـیـر است بخوان از مأذنه”حَیّ عَلی العـشـق” که بی نامش اذان، جهلی کبیر است “قــسـیــم الـنّـار و الجَـنَّـة “عـلـی و همان، مصداقِ بر حـقِّ غـدیر است
: امتیاز
|
عید سعید غدیر خم و مدح حضرت علی علیهالسلام
درست وقت اذان بود؛ وحـی نازل شد که دین حضرت خورشید تازه کامل شد به لطف حضرت خورشید جان تازه گرفت دلی که پـای نفـسهـای آسـمان دل شد شکست ظرف بُلـورین ظلمت شب را نگـاه صبح؛ وَ فـرمود ظـلـم باطـل شد هـنـوز دیـن خــداونـد در تـلاطـم بـود که ذوالـفـقـار عـلی آمـد و حـمـایل شد و تیغ حضرت حیدر به خلق ثابت کرد که لحظه های زمین خوردن اراذل شد قسم به خلقت هفت آسمان و «ما فیهم» خلاصه؛ حضرت خورشید میزند فریاد غدیر خـم پس از امروز شد عـلی آباد نسیم، راه خودش را به زلف او کج کرد اگر که عطر علی پخش میشود در باد و مـادر تو خـودش بارها شهـادت داد فـقط تویی که شدی شیر مرد مادر زاد همیشه حضرت صدیـقـه یاعـلی گـفته اگر که نام تو پـیچـیـده است بـین بـلاد تو بـا خـدا و خـدا نـیـز با تو میمـانـد که با تو حضرت جبریل دست بیعت داد قسم به خلقت هفت آسمان و «ما فیهم» از آسـمـان خـبـر از زلـف یـار میآید که پـا بـه پـای عـلـی اعـتـبـار مـیآیـد همیشه حضرت زهرا کنار حیدر هست که در کـنـار طـلا هـم عـیـار؛ میآیـد میان این همه عاشق که مرتضی دارد چـقـدر نــام تـو مـیـثـم بـه دار مـیآیـد قـسم به ناد عـلی و به لافـتی که فـقـط به دستهـای عـلـی ذوالـفـقـار مـیآیـد برای عرض ارادت به همسرش زهرا هـمـیـشـه حــیـدر دلـدل سـوار مـیآیـد قسم به خلقت هفت آسمان و «ما فیهم»
: امتیاز
|
عید سعید غدیر خم و مدح حضرت علی علیهالسلام
به او دادند کشتی را که در آن ناخدا باشد در این دنیای خـاکی او تجـلیّ خدا باشد خدا بود و نبی بود و بنا شد حضرت خاتم نه در روی زمین بلکه امیر ماسوا باشد اگر چه اشـرف کـل خلایق بوده از اول به بعثت میرسد وقتی که حرفش مرتضی باشد چهل قرن است پیغمبر به لب ذکر علی دارد نبی حق داشت با آیـات قـرآن آشنا باشد علی شد نفس پیغمبر علی شد جانشین او بنا بود از همه عالم حساب او جدا باشد پیمبر با علی هر دو یکی هستند در باطن اگر یا مصطفی گوئی همان یا مرتضی باشد برای بت شکستن شد رکابش دوش پیغمبر نمیفهمد کسی هرگز مقامش تا کجا باشد
: امتیاز
|
عید سعید غدیر خم و مدح حضرت علی علیهالسلام
کسی نـیـامـده او را عـلـی جـواب کـند علی به سمت گدایان خودش شتاب کند کسی که خـادمـش حـیـدر حـسـاب کـند بـه آسـمــان رود و کــار آفــتـاب کـنـد علی فقط که علی نیست، چارده نور است از او جدا شدن از هفت پشت ما دور است بــرای دایــرۀ شــاعــران بـیتــکــرار شده ست خطبۀ بینقـطه، نقـطۀ پرگار در اولین خـم زلفـش اسیـر شد عـطـار هزار شاعر مضمون سرا هزاران بار خیال وصف علی را قلم به دست شدند شراب عشق علی را نخورده مست شدند علی، علیست و زهرا شناسنامۀ اوست شروع او حسن است و حسین ادامۀ اوست صفات خاص ملائک صفات عامۀ اوست من از خودم که نمیگویم، این چکامۀ اوست برای او و خدا، دل، شریک قایل نیست میان عاشق و معشوق، هیچ حائل نیست که گفته روی زمین قرنهاست گم شدهایم؟ نه! ما مجـاور کوی صد و دهم شدهایم مسـافـر نـجـف و کـربـلا و قـم شـدهایم مُـبَـلِّـغ جـریـان غــدیــر خــم شــدهایــم غـدیر از نظر شیـعه عـید الاعیاد است خدا ولایت خود را به شیعیان داده ست به هر که عاشق او شد اسیـر میگویند به دستهای عـلـی دسـتگـیر میگـویند و اهل عرش، عـلـی را امیـر میگویند هـنوز جن و مـلک از غـدیـر میگویند جماعت این دو سه خط را ولی نمیفهمند که چیزی از درجات عـلی نمیفـهـمند عـلی که بود؟ نه میدانـم و نه میدانی مُحب او چه عـرب باشد و چه ایـرانی چه آشـکـار سـلامـش کـند چه پنـهـانی چه در سلامت کـامل چه در پریـشانی جواب میشـنود از عـلی: سلامٌ عـلیک اگر مـریـد مـرامش شدی بـگـو لـبـیک به پاست تیر و علی روی پاست وقت نماز نماز اوست زکات و گداست غرق نیاز دهان کعبه از این کـارهای او شده باز که در نهـایـت ایجـاز میکـند اعـجـاز؟ به جز علی، که هر انگشت او هنرمند است برای او در خیـبر به تار مو بـند است اگـر که دشـمن او تـیـغ را غـلاف کـند علی که جنگ ندارد، چرا مصاف کند؟ عـمر به خوبی او باید اعـتراف کـند؟! رواست کعبه نجـف را اگر طواف کند کجا شبـیـه به نهـج البـلاغه آمده است؟ کتابهای جهان را کسی ورق زده است؟ ستارهای ست برای خـودش ابـوریحان ولـی کـنـار عـلـی میشـود ابـوحـیـران که گـفته نام عـلی نیست داخل قـرآن؟! هزار بار بـخـوان از شـروع تا پـایـان قـسـم بـه نـقـطـۀ زیـریـن بـاء بـسـم الله عـلی ست معنی قـرآن، سخن کنم کوتاه ستاره روزنی از وصلۀ عبای علیست روایت است سماوات زیر پای علیست به عرش رفته محمد، پی خدای علیست به نقل قول، صدای خدا صدای علیست قرار شعر بر این شد سخن شود کوتاه چه “یا علی” بنویسم چه “فی امان الله”
: امتیاز
|
عید سعید غدیر خم و مدح امیرالمؤمنین علی علیه السلام
در محفـلی که نام تو باشد گـناه نیست غیر از دو دست تو بخدا تکیه گاه نیست در مکتب تو بحث سفـید و سیاه نیست حالم بدون یاد نجـف رو به راه نیست توصیف قدر و منزلتت کار هرکه نیست دریـایی و وجـود تو مانند برکه نیست نامت به زیر سلـطه کـشـیده لغـات را در شیـشه کرده خون رقـیق دوات را بـر هـم زده نــظـام هـمـه کـائـنات را میخواهم از دو دست تو برگ برات را لطفت زیاد و خواهـش دستان ما زیاد مـا کـم ارادتــیـم و مــرام شـمـا زیــاد دست غـزل به مرز کـمـالت نمیرسد قــدّ قــلـم بـه اوج جـلالـت نــمـیرسـد صد چشمه هم به جوی زلالت نمیرسد بیچاره هر کسی به وصالت نمیرسـد قولِ فـمن یَـمت یـرنیات بـعـید نیست جز دیدنت به وقـت وفـاتم امیـد نیست بـاید نـوشت نـام تو را با دوات عـشق زیرا که از تو بوده همیشه حیات عشق پنهان شده به سایۀ عشق تو ذات عشق پس اهدنا صراط علی شد صراط عشق با تو مشخـص است مسیر درستمان جـانـم فـدای نـام ” امــام” نـخـستمـان دنـیـا شـبـیه نـقـطـه ای بیـن کـتـاب تو مانده نگاه چرخ و فـلک بر جـناب تو جـز فـاطـمه نـبـوده کسی بـازتـاب تو صد آفرین به فاطمه صد مرحبا به تو از تو تمام خـلـق بگـویـند هم کم است آئـیـنه دار جـلـوۀ پاک تو فـاطمه است تاریخ شاهد است که جز تو دلیر نیست ذکری به غیر نام "علی" دلپذیر نیست عیدی شبیه عـید سعید "غـدیـر" نیست هرکس که با ولایت تو هم مسیر نیست بیراهه رفته است به پایش ثبات نیست راهی به غیر راه تو راه نجات نیست پـیـدا نمیشـود احـدی بـرتـر از عـلـی آقـاتـر و عـزیـزتـر و بـهـتـر از عـلی در مـعـرکه کجاست دلاورتر از علی صدها هـزار مرتبه پیـمـبر تر از عـلی تعریف کرده ست چنان و چنین علیست با امـر حق برای نبی جانشین علیست
: امتیاز
|
عید سعید غدیر خم
تا قافیۀ شعر امیر است و غـدیر است برخیز که هنگـام مراعاتُ نظیر است الـیـوم که أکـمـلـتُ لــکـم دیـنـکـم آمـد تا عـرش فراخوان تماشای امیر است افـطــار در خــانــۀ مــولا بــنـشــیـنـد هر خسته که مسکین و یتیم است و اسیر است بــر طـبـل بـکـوبـیـد نــقـاره بـنـوازید آواز بخـوانـید که بی مایه فـطیر است مَن ماتَ عـلی حُبّ عـلی مـاتَ شهـیدا آنانکه نُـمـردند بـمیـرند که دیر است! این شیـهـۀ اسبـان ظـهور است میآید هنگامۀ ما یَستوِی الاعمی وَ بصیر است میچرخم و میرقصم و تقصیر خودم نیست این شور و جنون را چه کنم عید غدیر است
: امتیاز
|
عید سعید غدیر خم
من ماجرا را خوب یادم هست، چون کاروان ما جلوتر بود پیکی رسید و گفت برگردید، دستور، دستور پیمبر بود چرخید سرهای شترهامان چون با محمد بود دلهامان فرمانبری از حرف پیغمبر، با حج برای ما برابر بود خیل عظیم حج گزاران را گرد درختانی کهن دیدیم کار بنای سایه بانها با عمار و سلمان و ابوذر بود زنگ شترها از صدا افتاد، از دشت حتی رد نمیشد باد راوی به حرف خویش پایان داد، یعنی محمد روی منبر بود «الیوم اکملت لکم دینی» « من کنت مولاه علی مولاه» بانگ رسایی داشت پیغمبر، هرچند بعضی گوشها کر بود آنها که میدیدند میخواندند از چشم پیغمبر مرادش را آنها که نشنیدند میدیدند در دست او دست برادر بود هم برکه هم دریا شهادت داد هم طور هم سینا شهادت داد حتی شن صحرا شهادت داد حکم ولایت دست حیدر بود از خندق و از بدر تا خیبر، تا لحظۀ آخر که در بستر از ابتدا حرف از ولایت بود، آری! ولایت حرف آخر بود
: امتیاز
|